
هوش مصنوعی دیگر فقط ابزاری نیست که در جعبه ابزار مهندس قرار گرفته است ، بلکه به یک سازنده ، یک مشاور استراتژیک و حتی یک نیروی فرهنگی در سازمان ها تبدیل می شود. همانطور که این هشت رهبر فاش می کنند ، هوش مصنوعی به طور اساسی در حال تغییر نحوه نگاه و احساس رهبری است. این در مورد داشتن همه پاسخ ها نیست. این در مورد ایجاد فضایی برای یادگیری ، هدایت تیم ها از طریق پیچیدگی و ادغام فناوری با هدفبشر
از اقتدار به عمد
در گذشته ، رهبری غالباً با کنترل جهت گیری ، بررسی خروجی ها و امضای راه حل ها برابر بود. امروز ، به عنوان رام کومار ن. بیان می کند ، “رهبری بزرگ با نیت حرکت می کند.” رهبرانی که در این دوره از هوش مصنوعی پیشرفت می کنند ، کسانی هستند که وضوح ، سازگاری و ارزشهای محور انسان را بر سر نظارت سفت و سخت اولویت بندی می کنند.
این احساسات توسط روحیه سانجی، که معتقد است وضوح بیش از یقین اهمیت دارد. او از طریق “آموزش اجباری” تغییر نمی کند ، بلکه در عوض فرصت های یادگیری ارگانیک و دستی را تقویت می کند که کنجکاوی را دعوت می کند. این در مورد دانستن همه چیز نیست ، این در مورد باز ماندن است. در زمان خستگی مداوم فن آوری ، رهبری در مورد هدایت از جبهه و بیشتر در مورد تمایل به اکوسیستم که در آن رشد رخ می دهد ، کمتر می شود.
یک موضوع مشترک در تمام بینش ها ، مهارت در حال تحول مورد نیاز است – نه فقط مهارت های فنی بلکه چه چیزی Tingting L. “متا توانایی ها” را می خواند: موثر هوش مصنوعی ، قضاوت اخلاقی ، سازگاری مداوم و ایجاد حس مشارکتی. دیگر کافی نیست که به خوبی کدگذاری کنید. رهبران باید بین امکان و هدف مترجم شوند.
محمد سید نشان می دهد که چگونه سازمان های آینده نگر در این مهارت ها سرمایه گذاری می کنند: ارائه کمک هزینه برای گواهینامه های هوش مصنوعی ، جفت شدن ژنرال Z با کارمندان ارشد و تشویق هکاتون هایی که یادگیری را به حرکت تبدیل می کنند. اما تأکید بیشتر او بر محیط های شبیه سازی شده – “ماسه جعبه های هوش مصنوعی” – جایی که شکست مجازات نمی شود. این یک منبع کشف است. این رهبری را به عنوان فعال کننده ، نه مجری.
هوش مصنوعی به عنوان یک عضو تیم ، نه یک تهدید
یکی از طراوت ترین بینش ها از آن ناشی می شود نیکیل کاستی، چه کسی می گوید AI فقط ابزاری نیست بلکه یک عضو تیم است – و گاهی اوقات ، حتی یک کاتالیزور. این مشارکت انسان و ماشین جایی است که هیجان انگیزترین بالقوه نهفته است. رهبران مترقی به جای ترس از جایگزینی ، می پرسند: چگونه می توانیم بخشی از تصمیم گیری های هماهنگ ارزشهای خود را ایجاد کنیم؟
این خوش بینی ساده لوح نیست. Devendra Singh Parmar وت آنانیا قوش چو هر دو زمین اخلاقی را که رهبران باید حرکت کنند برجسته می کنند. از حسابرسی های تعصب در طراحی سیستم گرفته تا تعادل اتوماسیون با انصاف ، هوش مصنوعی ما را از مسئولیت اخلاقی خلاص نمی کند – آن را تقویت می کند. آنها معتقدند که رهبری واقعی به معنای تنظیم نگهبانان ، پرسیدن سؤالات سخت و ماندن در کرامت انسانی است.
آزمایش ، نه کمال
در سراسر هیئت مدیره ، آغوش آزمایش وجود دارد. Srinivas Chippagiri بر خلبانان کوچک و متمرکز هوش مصنوعی – مانند خودکار کردن اسناد داخلی – به عنوان راهی برای ایجاد اعتماد به نفس و ارائه سریع تأثیر واقعی تأکید می کند. اینها تحولات پاشیده نیستند. آنها پایه و اساس ، تکراری و عمدی هستند.
این رویکرد منعکس کننده یک مسیر عملی به جلو در منظره ای است که اغلب با ترس یا اعتیاد به مواد مخدره قطبی می شود. به جای افراط و تفریط ، این آزمایش اخلاقی هدایت می شود که باعث ایجاد حرکت پایدار می شود. در این چارچوب ، تیم ها اعتماد به هوش مصنوعی را نه بر اساس کمال آن بلکه بر ارزش عملی ، شفافیت و تراز کردن با اهداف سازمانی کاملاً تعریف شده ایجاد می کنند. چنین محیطی اکتشاف مسئول را تشویق می کند و هوش مصنوعی را به عنوان یک شریک معتبر در دستیابی به اهداف استراتژیک قرار می دهد.
آینده رهبری مشارکتی ، کنجکاو و اخلاقی است
آنچه بیشتر به من توجه می کند این نیست که این رهبران چقدر آینده نگر هستند بلکه انسان چقدر هستند. آنها سعی نمی کنند پیش از هوش مصنوعی مسابقه دهند یا آن را کاملاً کنترل کنند. درعوض ، آنها در حال یادگیری راه رفتن در کنار آن ، ساختن با آن و پرسیدن سؤالات دقیق تر به دلیل آن هستند.
این انتقال از فرمان به همکاری – از دانستن به یادگیری – به فروتنی می پردازد. این امر نیاز به ایجاد فضا برای شکست ، تجلیل از برنده های کوچک و ماندن در متن دارد. هوش مصنوعی ممکن است تصمیمات ما را تسریع کند ، همانطور که Sanjay Mood خاطرنشان می کند ، اما این نیاز به قضاوت را ندارد. اکنون رهبری در مورد پیمایش در آن خط است: اجازه دهید هوش مصنوعی بدون اجازه دادن به ما به ما اطلاع دهد.
نتیجه گیری: رهبری ، مجدداً تصور می شود
یک بینش اصلی که از این دیدگاه ها بیرون می آید این است که رهبری در دوران هوش مصنوعی به طور فزاینده ای نه با نظارت فنی بلکه با سازگاری استراتژیک ، تشخیص اخلاقی و تعهد به یادگیری مداوم تعریف می شود. رهبری مؤثر اکنون مستلزم ترجمه پیچیدگی تکنولوژیکی به وضوح سازمانی ، تقویت همکاری های عملکردی و پرورش محیطی است که آزمایش در آن عادی شده و شکست به گامی آگاهانه در جهت پیشرفت تبدیل می شود. تأکید در حال تغییر از اتوماسیون برای بهره وری به ارتفاع برای تأثیرگذاری است-مقدماتی که باعث افزایش قضاوت ، خلاقیت و ارزش سازمانی طولانی مدت انسان می شود.
این تغییر حاکی از تحول گسترده تر در پارادایم های رهبری است. به جای قرار دادن هوش مصنوعی به عنوان نیرویی که باید کنترل شود ، سازمان های آینده نگر آن را در پارچه گردش کار انسان ادغام می کنند-این امر باعث می شود که استقرار آن به جای جایگزینی ارزش های اصلی و هدف استراتژیک تقویت شود. نوآوری ، در این زمینه ، نه تنها از آنچه AI امکان پذیر است ، بلکه از نحوه رهبری هدف ، حاکمیت و ادغام در کار معنی دار است.