
اخیراً، غول فناوری چینی هوآوی چندین ابتکار هوش مصنوعی را اعلام کرد که بخشی از شراکت تحول دیجیتال آن با عربستان سعودی خواهد بود. خبرهای مشابهی از کشورهای دیگر می رسد، از وزیر تحول دیجیتال ژاپن که ضرورت اصلاحات را اعلام کرد تا آذربایجان از انتقال خود به عملیات دولتی بدون کاغذ خبر داد. اینها تنها چند نمونه از روند رو به رشد است که نشان می دهد تحول دیجیتال نه تنها برای شرکت هایی که به دنبال راه های نوآورانه برای بهبود عملکرد خود هستند، بلکه برای کل کشور نقش رو به رشدی ایفا می کند. الکساندر فرناندز، مشاور فناوری اطلاعات با بیش از یک دهه تجربه که شامل کار برای شرکت های چندملیتی مانند هیولت پاکارد، منهتن آسوشیتس، و JPMorgan Chase & Co است، دیدگاه خود را در مورد اصول تحول دیجیتال و نقشی که هوش مصنوعی می تواند در آن ایفا کند، به اشتراک می گذارد.
به طور خلاصه، تحول دیجیتال فرآیندی است از بکارگیری فناوریهای جدید برای بهبود عملکرد شرکت از طریق سادهسازی فرآیندهای تجاری، خودکارسازی عملیات معمول و بهبود تجربه مشتری. الکساندر فرناندز خاطرنشان می کند که او از امکان استفاده از کد نرم افزار برای حل مشکلات دنیای واقعی الهام می گیرد.
با این حال، تمرکز تنها بر روی جنبه فنی پروژه ها کافی نیست. هر ایده نوآورانه میتواند هدف مشخص و مشخصی داشته باشد، و منافعی که برای کسبوکار به ارمغان میآورد، باید توسعه داده شود و با ویژگیهای بازاری که در آن فعالیت میکند، توضیح داده شود. او میافزاید: «برای موفقیتآمیز شدن یک تحول دیجیتال، تعریف دقیق مشکل از طریق جمعآوری و تجزیه و تحلیل نیازمندیها بسیار مهم است.» این رویکرد امکان توسعه راه حل هایی را فراهم می کند که مزایای دنیای واقعی را برای مشتریان به ارمغان می آورد.
حرفه او شامل چندین نمونه از اجرای این رویکرد است. الکساندر فرناندز در حالی که روی بهبود سیستم مدیریت انبار برای یکی از بزرگترین شرکتهای پوشاک کار میکرد، کد برنامه را برای پردازش بستهها تغییر داد، که در نهایت به کاهش بیش از 30 درصدی زمان پردازش سفارش کمک کرد و به تیم اجازه داد تا سفارشهای بیشتری را در زمان کوتاهتری انجام دهند. . این یک نمونه از چگونگی است تحول دیجیتال و اجرا منافع ملموسی را برای شرکت به همراه دارد.
اصل دیگری که الکساندر فرناندز ذکر آن را ضروری می داند اهمیت کار گروهی است. در حالی که تمرکز بر جنبه های تکنولوژیکی می تواند آسان باشد، یک تحول دیجیتال موفق نیازمند تعامل بین تیم های متعدد و در نظر گرفتن نحوه عملکرد شرکت در حال حاضر است. به عنوان مثال، جایگزینی اسناد چاپی با فرآیندهای بدون کاغذ کافی نیست، زیرا باید به کارمندان آموزش دهید که از این فرآیندهای جدید استفاده کنند و به آنها بفهمانید که چرا این تلاش اضافی از آنها لازم است. بدون تلاش جمعی و کار تیمی متعادل، ریسک نوآوری فقط در سطح سطحی باقی می ماند و به تغییر واقعی و بهبود عملکرد تبدیل نمی شود.
در اینجا یکی از نمونههای واضحی است که اهمیت کار گروهی را از تجربه الکساندر فرناندز اثبات میکند. او در حال مشاوره با یک شرکت خدمات مالی در ایالات متحده بود که در آن زمان با مشکلات تاخیر در پردازش درخواست های کاربران مواجه بود. ریشه مشکلات این واقعیت بود که یک تیم مسئول بهبود ویژگی های جدید و حل مشکلات موجود بود. در نتیجه، دومی به دلیل اولویت کمتر عقب رانده شد. الکساندر فرناندز ایجاد یک تیم اختصاصی را پیشنهاد کرد که در درجه اول بر مسائل کاربران تمرکز خواهد کرد. در نهایت، به پاکسازی عقب ماندگی ها و کاهش بیش از 70 درصدی زمان بازگشت درخواست ها کمک کرد. این مثال این ایده را برجسته میکند که داشتن منابع مناسب کافی نیست: یک شرکت باید از آنها به روش درست استفاده کند، تعاملات بین تیمها را سازماندهی کند و منابع را به طور عاقلانه برای مولدترین نتیجه تخصیص دهد.
الکساندر فرناندز تاکید می کند که توانایی ایجاد کار تیمی سازنده و متمرکز ماندن بر اهداف واقعی و ملموس اهمیت کمتری از دانش فنی ندارد. در سال 2024، او در هیئت داوران جوایز گلوبی برای فناوری شرکت کرد، یک نمایشگاه پیشرو در زمینه جوایز تجاری و فناوری که شرکتها و افراد را از سراسر جهان جذب میکند. او خاطرنشان می کند که از بین همه نامزدهایی که او ارزیابی کرده است، کسانی که می توانند مهارت ها و دانش حرفه ای خود را با مهارت های نرم، کار تیمی و ذهن باز خود افزایش دهند، احتمال بیشتری برای برنده شدن جایزه دارند.
همچنین مهم است که به یاد داشته باشید، در حالی که مفهوم تحول دیجیتال جدید نیست، چشم انداز آن دائما در حال تغییر است. فن آوری های جدید ظهور می کنند و فرصت های جدیدی را به ارمغان می آورند، و ممکن است وسوسه انگیز باشد که آنها را بدون در نظر گرفتن خطرات و مزایای ذاتی آنها امتحان کنید. ترس از دست دادن یک روند و سبقت گرفتن توسط رقبا می تواند منجر به نوآوری عجولانه و ناکارآمد شود. برای جلوگیری از آن، باید درک عمیق تری از فناوری مورد نظر ایجاد کرد. به عنوان مثال، برنامه های متعددی در پس اصطلاح “هوش مصنوعی و یادگیری ماشین” وجود دارد، از چت ربات ها که به تعامل با مشتری کمک می کنند تا تجزیه و تحلیل پیش بینی کننده که بخشی از سیستم مدیریت تامین است. هر یک از آنها باید به طور جداگانه در ارتباط با نیازهای فعلی شرکت در نظر گرفته شود.
الکساندر فرناندز در طول 14 سال کار خود در مهندسی نرم افزار و مشاوره فناوری اطلاعات، تجربه متنوعی از توسعه راه حل های نرم افزاری برای مشکلات دنیای واقعی به دست آورد. او تاکید می کند که صرف نظر از اینکه چه فناوری هایی به مجموعه اضافه می شود، اصل تمرکز بر نیازهای شرکت در دنیای واقعی یکسان باقی می ماند. از سال 2019، او در مشاور IT Publicis Sapient به عنوان کارمند ارشد کار کرده است و به طور مداوم دانش و تجربه خود را در حوزه های مختلف گسترش می دهد، که یکی دیگر از کلیدهای موفقیت در قلمرو به سرعت در حال تحول تحول دیجیتال است. او می افزاید که برای ارائه راه حل های نرم افزاری کارآمد به مشتریان، نیاز به مهارت های متمایز حل مسئله و توانایی تسلط سریع بر فناوری های جدید و گنجاندن آنها در فرآیند آنهاست.